به گزارش گروه خواندنی های مشرق به نقل از شرق، كارآگاهان پليس آگاهي شاهينشهر اصفهان چندي قبل تصميم گرفتند پروندههاي راكد را بررسي و بار ديگر تحقيقات را پيرامون آنها آغاز كنند. يكي از اين پروندهها مربوط به ناپديد شدن جواني به نام وليالله بود.
وليالله 14سال قبل در شامگاه نيمه شعبان از خانه خارج شده و ديگر بازنگشته بود. كارآگاهان با مرور اين پرونده فهميدند در آن زمان تحقيقات گستردهاي انجام شده ولي پليس به هيچ نتيجهاي نرسيده بود. افسران پليس آگاهي در ادامه بررسيهاي خود فهميدند دو نفر از دوستان وليالله به نامهاي محمد و محسن نيز 9سال قبل به طرز مرموزي مفقود شدند و تاكنون هيچ اثري از آنها به دست نيامده است.
از آنجا كه احتمال داشت سرنوشت اين سه جوان به هم گره خورده باشد كارآگاهان دنبال حلقه ارتباطي بين آنها گشتند و فهميدند هر سه اين افراد با مردي به نام اكبر دوست بودند و محمد شوهر خواهر وي نيز بود. به اين ترتيب اكبر در مظان اتهام قرار گرفت و كارآگاهان در تفحصهاي خود فهميدند اين مرد به هروئين اعتياد دارد و از خلافكاران سابقهداري است كه اكنون نيز به جرم دزدي در زندان به سر ميبرد. ماموران قبل از اينكه بازجويي از اكبر را شروع كنند، به پرسوجو از خواهر وي كه همسر محمد بود، پرداختند.
اين زن درباره سرنوشت همسرش اظهارات ضدونقيضي را مطرح و همين مساله ظن پليس را نسبت به اكبر تقويت كرد، به همين سبب اين مرد از زندان به پليس آگاهي انتقال يافت و تحت بازجوييهاي تخصصي قرار گرفت. او كه ابتدا ادعا ميكرد از سه مرد مفقودشده خبر ندارد در تحقيقات تكميلي به كشتن هر سه نفر آنها اقرار كرد او گفت: «14سال قبل فهميدم وليالله براي خواهرم مزاحمت ايجاد ميكند، به همين دليل نقشه قتل او را كشيدم و موضوع را با محسن كه از دوستانم بود در ميان گذاشتم و او قبول كرد براي اين قتل كمكم كند.
ما شب نيمه شعبان به بهانهاي وليالله را به سمت چاههاي قنات بيابانهاي محمودآباد كشانديم و بعد از درگيري من در يك فرصت مناسب با كلت يك تير به سينه او زدم، بعد بالاي سر مقتول رفتم و هرچه گلوله در خشاب وجود داشت بر سر و بدن مقتول شليك كردم و پس از آن جسد را با كمك محسن در يكي از قناتها انداختيم.»
اين متهم ادامه داد: «در سال 81 متوجه شدم محمد با خواهرم اختلاف دارد و از طرفي فهميدم مدتي است رابطه محسن و محمد به دليل مصرف موادمخدر بيشتر شده است و احتمال دارد محسن قتل وليالله را براي محمد بازگو كرده باشد. به همين دليل تصميم گرفتم آن دو نفر را هم بكشم. من، محسن و محمد را به بهانه سرقت گوسفند از محمودآباد به بيابانهايي كه وليالله را در آن كشته بودم، كشاندم و در يك فرصت مناسب هر دو را كشتم و اجساد آنان را به درون قنات انداختم. بعد از آن خواهرم درباره شوهرش از من پرسيد ولي جواب درستي ندادم و گفتم محمد و محسن را در حالي كه قصد داشتند سوار اتوبوس بندرعباس شوند، ديدم.
خواهرم اين حرف مرا باور نكرد و بالاخره بعد از مدتي از ماجراي قتل باخبر شد ولي در اينباره حرفي به كسي نزد.»اين متهم اكنون در اختيار بازپرس جنايي قرار دارد و تحقيقات از وي به پايان نرسيده است.